Until The Last Moment

می‌نویسم، پس هستم!

Until The Last Moment

می‌نویسم، پس هستم!

چیزی که نکشدت

سه شنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۳۱ ب.ظ

 

من نمدونم چیزی که نکشدت واقعاً قوی‌ترت می‌کنه یا نه آقای نیچه، ولی قطعاً تو رو می‌سازه. من که قوی‌تر نشدم اصلاً، خیلی هم ضعیف شدم، خودم رو کشیدم بالا، الان هم از نشون دادنِ زخم‌ها و آسیب‌ها به بقیه احساس ضعف نمی‌کنم. اگر کسی با دیدنِ اینا وحشت کنه یا سواستفاده کنه، اون مسموم و بی‌شعوره و باید بره خودش رو درست کنه. اگر کسی هم می‌گه هففف نباید نشون بدی، حفظ ظاهر کن، قوی باش، بره گم شه. همه می‌دونن توی زندگی چه خبره. اگر نمتونی ببینی، نمتونی هم بپذیری! نمتونی وقتی سر خودت یه چیزی می‌آد، باهاش کنار بیای. الکی به خودت می‌گی وانمود کن، تو قوی‌ای، بعد از یه جای بدترت می‌زنه بیرون. احمق نباش. اگر زمین می‌خوری، باید پاشی و خودت رو بتکونی. ولی قبلش باید بفهمی خوردی زمین! نمتونی پاشی بگی چیزی نشد. من خوبم. اصلاً من که زمین نخوردم. گه نخور. همه زمین می‌خورن. مسئله نحوۀ برخورد با قضیه‌ست.

 

من این دو سه سالِ اخیر خیلی زندگی سختی داشتم و این ماه‌های اخیر هم با وجود تغییرات زیادی که تجربه کردم، هروقت می‌خوام به خودم بگم ایول، خوب اومدی، یادم می‌افته که تنها نیومدم. من آدم‌های خوب و درستی داشتم یا دارم. مهم نیست یکی رو یک روز دیدی، یکی رو ده سال. یکی دیروز باهات صمیمی بود، امروز غریبه. مهم اینه که به خودت اجازه بدی این چیزها برات داستان نشن. آخه داستانی نیست. زندگی همینه. باید وایسی نگاهش کنی. باید این‌قدر در خودت پذیرندگی به وجود آورده باشی که هرچی شد، با آگاهی باهاش برخورد کنی به‌جای این‌که ازش به‌زور معنایی رو که دوست داری بکشی بیرون. 

 

حالا تو به من بگو، من قوی‌تر شدم یا چی؟ اهمیتی نداره. آقای نیچه، منِ اندک و طفل، عرض می‌کنم خدمت شما که این حرف‌ها رو خودتون و رفقاتون می‌زنین که زندگی رو راحت‌تر کنین. که حس بهتری به آدم بدین. یعنی من فکر می‌کنم فلسفه با دادنِ درک و تحلیل از جهان، می‌خواد این کارها رو بکنه. حال خوب. زندگی راحت‌تر. اما واقعیت اینه که تو وقتی رشد می‌کنی که حسابی به‌هم ریختی. حالت بده. زندگی سخته. هیچی پیش نمی‌ره. آدما می‌رن. روابط خراب می‌شن. عزیزات رو می‌ذاری کنار. آرزوهات به باد می‌رن. پول نداری. با آدمای ناجور طرفی. یه مرگت هست خلاصه. تنها می‌مونی و باید کشف کنی، تجربه کنی، بشناسی، آدم پیدا کنی. خودتو پیدا کنی. اگر راست می‌گی، حالا بگو ببینم می‌تونی چی کار کنی. 

 

+ بی‌ربط: آقای زیبا و فریبا، لو گرم، توی یکی از آهنگ‌هاش می‌گه یا دوستم داری یا ولم کن برو. یه چی شبیه همون فاز مولانا که می‌گه خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن. بعد من این‌طوری بودم که جدی؟ این‌قدر می‌تونین محکم باشین روی این قضیه؟ یعنی نمتونی بگی حالا اشکال نداره، تو هم باش، یه کاریش می‌کنیم؟ بیا دوست باشیم که هیچی بالاتر از دوستی نیست و این اداها؟ دیدم نه، اینا تاکسیک‌بازیه. لو گرم و مولانا راست می‌گن. مطمئنم کلی آدم دیگه هم همچین اعتقادی رو دارن. دربرابر هر مسئلۀ انسانی‌ای، اگر کسی نمتونه بپذیره اون رو، بره پی کارش. مگه چقدر زنده‌ایم؟ این زندگیِ دو روزه که نتونی واسه دل خودت زندگی کنی، به درد نمی‌خوره.

۰۱/۰۳/۲۴
Lullaby