Until The Last Moment

می‌نویسم، پس هستم!

Until The Last Moment

می‌نویسم، پس هستم!

اون می‌گه

دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۶ ق.ظ


- بعضی وقت‌ها این‌قد داری دنبال هزارتا کار و آدم و اون نشست و فلان کتاب و اون یکی کلاس می‌افتی که ‌می‌خوام بگیرمت بگم دِ یه دقه وایسا ببین کی می‌خواد توی همۀ اینا، بدون همۀ اینا کنارت باشه!


بحث اینه که خودمم می‌دونم از اینا خیلی چیزی درنمی‌آد ها. کِی اعتقاد داشتم با فلان کارگاه دیگه اوووف، موفق می‌شم؟ ولی همیشه می‌گم رفتنش بهتره. مگر جایی‌که مسخره باشه دیگه. ظاهراً باحاله ولی مسخره‌ست. مثلاً اون روز خیلی دودل بودم برم یا نرم. هنوز بهش نگفته بودم. نقد کتاب یه نویسنده‌ای بود. کتابه رو که نخونده بودم، ولی نویسنده‌ش رو می‌شناختم. هم یه مدت بلاگش رو می‌خوندم، هم کتاب قبلیش رو خونده بودم. ولی دو ساعت وقت بذاری بری، بلکه‌م بیشتر، چه فرقی برام می‌کنه؟ 


خودم عمیقاً می‌دونم که درون‌نگری بیشتر از هرچیزی کمکت می‌کنه؛ چون یه بخش اعظمش خلاقیته. ده درصدش دانشه. دیگه نهایت بیست درصد، هوم؟ وقتی محتوای درستی داشته باشی دیگه کی می‌خواد بیاد بگه اهه پایان‌بندیش فلانه؟ آی آی چرا راوی این‌طوره؟ هیشکی. مگر این گولاخ‌ها می‌نشستن فکر می‌کردن برطبق کدوم اصل داستان‌نویسی حرکت بزنن؟ خیلیاشون اصن دوره‌ای نوشتن که خیلی چیزها رو نمی‌دونستن، یا شرایط فراگیریش رو نداشتن. وقتی محتوا کم‌مایه‌ست می‌ریم سراغ فرم. برا همینم هست که اینجا هم این‌قد نقد فرمالیسم زیاد شده و همچنین نویسندۀ فرمالیست. نداریم خب، محتوا نداریم. بذار حداقل سر و روش درست باشه. جایی بری که به درون‌نگریت کمک کنه، درسته. اما نقد کتابی که نخوندی؟ هرچند توی جلسه می‌تونه اتفاقی بیفته که خیلی بی‌ربط‌ باعث کشف درونی بشه. 


حالا که نرفتم. 

۹۷/۰۴/۲۵
Lullaby